loading...

یادداشتهای شخصی احمدرضارحیمی

Content extracted from http://arrahimi.blog.ir/rss/?1741182946

بازدید : 5
دوشنبه 31 فروردين 1404 زمان : 22:27
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشتهای شخصی احمدرضارحیمی

امروز صد و بیستمین روزی است که بی وقفه دارم یادداشت روزانهمی‌نویسم. هر روز دارم می‌نویسم و هر روز به اهمیت آن بیشتر از روز قبل پی می‌برم. طوری شده که اگر ذره‌‌‌ای احساس کنم که یادداشت نویسی هیچ اثری برایم ندارد حاضر به ترک‌‌ان‌نیستم. می‌گویم بگذار عمرم در نوشتن تلف شود اشکالی ندارد ولی حاضر به ترک آن نیستم. من به این باور دارم که ثمر دهی هر کاری در استمرار و مداومت است. باید مستمرا نوشت و نوشت و نوشت. باید مدام بنویسم و بر نوشتن مداومت داشته باشم. چقدر این کلمه مداومت را دوست دارم.در لایه‌های پنهان این کلمه من امید می‌بینم.

بازدید : 5
دوشنبه 31 فروردين 1404 زمان : 22:27
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشتهای شخصی احمدرضارحیمی

این را هم شنیده ام و هم خوانده ام که اگر منکری انجام می‌دهی تو وظیفه داری دیگران را از آن منکر باز داری و اگر معروفی را انجام نمی‌دهی تو می‌توانی دیگران را امر به معروف کنی. ظاهراً اینها منافاتی با ریا و تظاهر به متشرع بودن ندارند. شاید همین الان در ذهنتان ضرب‌المثل رطب خورده کی منع رطب کند متبادر گردد. روایت پیامبر و پسری که خرما می‌خورده و حضرت آن روز ایشان را منع نکردند چون خودشان رطب خورده بودند، سند این روایت ضعیف است.

این گفتم به این خاطر که همیشه معتقد بودم که یادداشت روزانهباید صریح باشد. ولی خودم یک ترسی داشتم و صریح نبودم. امروز ترسم را کنار گذاشتم و در یادداشت روزانه ام به صراحت نوشتم. این صراحت باعث شد که یادداشت روزانه ام متفاوت و جذاب بشود.

بازدید : 15
دوشنبه 10 فروردين 1404 زمان : 9:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشتهای شخصی احمدرضارحیمی

قسمتی از یادداشت روزشنبه مورخ ۱۴۰۴/۰۱/۰۹

۰۳:۰۸)برنامه هفته اول تمام شد و از امروز برنامه هفته دوم فروردین ماه را باید شروع کنم. اگر بخواهم آسیب شناسی برنامه هفته اول را بگویم این است که برنامه را پر بار کردم ولی نمی‌توانم انجام بدهم. واین به مرور باعث دلسردی ام می‌شود. در هفته اول روز شنبه و سه شنبه اصلا نتوانستم تمرین کنم ولی بقیه روزها آزاد نویسی و رونویسی را داشتم. نباید با دستان خودم کلک خودم را بکنم. اینقدر آیتم اضافه کنم برای چی ؟! تصمیم گرفتم برای این هفته دو آیتم را حذف می‌کنم و موضوع یک آیتم را هم عوض می‌کنم، شک ندارم این هفته، هفته خوبی برایم خواهد بود با وجود عید و همه تعطیلی‌های آن.

بازدید : 14
دوشنبه 10 فروردين 1404 زمان : 9:31
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشتهای شخصی احمدرضارحیمی

قسمتی از یادداشت روزشنبه مورخ ۱۴۰۴/۰۱/۰۹

۰۳:۰۸)برنامه هفته اول تمام شد و از امروز برنامه هفته دوم فروردین ماه را باید شروع کنم. اگر بخواهم آسیب شناسی برنامه هفته اول را بگویم این است که برنامه را پر بار کردم ولی نمی‌توانم انجام بدهم. واین به مرور باعث دلسردی ام می‌شود. در هفته اول روز شنبه و سه شنبه اصلا نتوانستم تمرین کنم ولی بقیه روزها آزاد نویسی و رونویسی را داشتم. نباید با دستان خودم کلک خودم را بکنم. اینقدر آیتم اضافه کنم برای چی ؟! تصمیم گرفتم برای این هفته دو آیتم را حذف می‌کنم و موضوع یک آیتم را هم عوض می‌کنم، شک ندارم این هفته، هفته خوبی برایم خواهد بود با وجود عید و همه تعطیلی‌های آن.

بازدید : 15
يکشنبه 9 فروردين 1404 زمان : 16:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشتهای شخصی احمدرضارحیمی

گاهی وقتها باید دگم بود. البته دگم در ارزش‌ها. واضح تر بگویم اینکه در ارزشها به گونه‌‌‌ای ثابت قدم باشی که برخی تحلیل‌های به ظاهر درست نتواند در تو تردید ایجاد کند. بیشتر از این توضیح ندهم. امان از وقتی که زیاد می‌دانیم امان از وقتی که ادعای زیادی دانستن داریم و امان از وقتی که توهم دانستن داریم.

آزادنویسی‌های امروز من:

۱) من در سنگر نوشتن می‌مانم تا اگر یک لحظه جمله‌‌‌ای ناب به ذهنم خطور کرد در کمینش بنشینم و آن را از ذهن پرتلاطم خودم صید کنم.

۲) نوشتن مثل درختی که از ریشه تغذیه می‌کند باید ریشه در فضایل اخلاقی داشته باشد تا جمله جمله آن میوه دهد.

۳)رشد و ترقی در نوشتن بی سر و صداست یعنی خودت هم متوجه نمی‌شوی برای همین خیلی‌ها نمی‌توانند آن را درک کنند و از نوشتن دلسرد می‌شوند و بدبختی آنها همین است نمی‌فهمند در حالیکه در مسیر رشد و کمال هستند.

۴) یادداشت نویسی روزانه یعنی خودافشایی. یعنی تمام کارهایت را ویترین کلمات و جملات بگذاری و مردم از طریق جملات تو را ببینند. ولی می‌توان یادداشت را طوری نوشت که خودافشایی نباشد و آن اگر تبدیل به یک جستار شود. در جستار دوز خودافشایی خیلی پایین می‌اید.

۵) نوشتن یک ارزش است. نوشتن یک فضیلت است.

۶) از وقتی که روزانه نویسی می‌کنم انگار یک گوهری به من داده اند که وظیفه دارم از آن محافظت کنم و شرط محافظت از آن هم روزانه نویسی است.

۷) دوست دارم معتکف نوشتن شوم. یعنی روزی چهر ساعت، پنج ساعت، یک روز یا یک هفته در اتاق را ببندم و فقط بنویسم. با آرامش. هیچ کس مزاحمم نشود حتی قضای حاجت.

۸) وقتی آن چیزی را بنویسی که مورد رضای پروردگار باشد این نوشتن می‌شود عبادت. نوشتن در راستای رضای پروردگار نوعی عبادت است.

بازدید : 15
يکشنبه 9 فروردين 1404 زمان : 16:31
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشتهای شخصی احمدرضارحیمی

گاهی وقتها باید دگم بود. البته دگم در ارزش‌ها. واضح تر بگویم اینکه در ارزشها به گونه‌‌‌ای ثابت قدم باشی که برخی تحلیل‌های به ظاهر درست نتواند در تو تردید ایجاد کند. بیشتر از این توضیح ندهم. امان از وقتی که زیاد می‌دانیم امان از وقتی که ادعای زیادی دانستن داریم و امان از وقتی که توهم دانستن داریم.

آزادنویسی‌های امروز من:

1) من در سنگر نوشتن می‌مانم تا اگر یک لحظه جمله‌‌‌ای ناب به ذهنم خطور کرد در کمینش بنشینم و آن را از ذهن پرتلاطم خودم صید کنم.

2) نوشتن مثل درختی که از ریشه تغذیه می‌کند باید ریشه در فضایل اخلاقی داشته باشد تا جمله جمله آن میوه دهد.

3)رشد و ترقی در نوشتن بی سر و صداست یعنی خودت هم متوجه نمی‌شوی برای همین خیلی‌ها نمی‌توانند آن را درک کنند و از نوشتن دلسرد می‌شوند و بدبختی آنها همین است نمی‌فهمند در حالیکه در مسیر رشد و کمال هستند.

4) یادداشت نویسی روزانه یعنی خودافشایی. یعنی تمام کارهایت را ویترین کلمات و جملات بگذاری و مردم از طریق جملات تو را ببینند. ولی می‌توان یادداشت را طوری نوشت که خودافشایی نباشد و آن اگر تبدیل به یک جستار شود. در جستار دوز خودافشایی خیلی پایین می‌اید.

5) نوشتن یک ارزش است. نوشتن یک فضیلت است.

6) از وقتی که روزانه نویسی می‌کنم انگار یک گوهری به من داده اند که وظیفه دارم از آن محافظت کنم و شرط محافظت از آن هم روزانه نویسی است.

7) دوست دارم معتکف نوشتن شوم. یعنی روزی چهر ساعت، پنج ساعت، یک روز یا یک هفته در اتاق را ببندم و فقط بنویسم. با آرامش. هیچ کس مزاحمم نشود حتی قضای حاجت.

8) وقتی آن چیزی را بنویسی که مورد رضای پروردگار باشد این نوشتن می‌شود عبادت. نوشتن در راستای رضای پروردگار نوعی عبادت است.

بازدید : 13
يکشنبه 9 فروردين 1404 زمان : 16:31
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشتهای شخصی احمدرضارحیمی

اگر از شما بپرسند صبحِ یکی از روزهای ماه رمضان آن هم در ایام عید نوروز که مجبور باشی بروی سرکار را در یک کلمه تصور کن، چه کلمه‌‌‌ای ای را برای آن تصور می‌کنید؟! من کلمه‌‌‌ای بهتر از خواب آلودگی را سراغ ندارم. حس و حال کار اصلا نیست مخصوصا اینکه همکاران غالبا مرخصی اند و از طرفی مردم هم آنچنان به ادارات مراجعه‌‌‌ای ندارند. حالا اداره ام را تصور کنید. صندلی‌های خالی با ارباب رجوعی که خبری از آنها نیست. چقدر زجر آور. راستش در اولین روز کاری چند بار به سرم زد که مثل آن روزهایی که از مدرسه فرار می‌کردیم، الان هم فرار کنم، ولی دلم نیامد. بگذارید با شما روراست باشم. کِرم این فرار اینقدر در وجودم لولید که پیش خودم گفتم:« ما که رفتیم!» و زدم بیرون.رفتم توی پارکینگ، دزدگیر را هم زدم. نشستم داخل ماشین. دیگر نتوانستم استارت بزنم همانجا قفل شدم. اینجا بود که دلم نیامد و پا پس کشیدم. گفتم این فرار اصلا شبیه آن فرارِ دوران مدرسه نیست. آن فرار از معلم بود و این از وجدان. بمان و کار کن.

در آزاد نویسی امروزم این جملات را نوشتم:

۱)ما نباید در خدمت به فرد دیگر یا خدمت به جامعه نگاهمان تبادل کالایی باشد. باید برای دیگران کار کنیم ولو اینکه دیگران کاری برایمان نکنند. این نگاه، نگاه الهی و خدا محوری است.همه باید داشته باشیم نباید منتظر تشکر آدمها در قبال کاری که برای آنها کردیم باشیم.اگر معتقدیم خدا بر اعمال ما ناظر است خوب دیگر منتظر چه هستیم خدا آرمان را می‌دهد دیگر.

۲)در مسیر نویسندگی و نوشتن باید هر روز زبانه‌های آتش شوق نوشتن برافروخته تر باشد. نباید بگذاریم آتش نشانان تنبلی، روزمرگی، افکار منفی این زبانه‌های آتش را خاموش کنند.

۳) در نوشتن ما را نباید مثل ماشین هل بدهند تا روشن شویم وگرنه دوباره خاموش می‌شویم. ماشین نوشتن فقط با عشق حرکت می‌کند. باید در درونت بجوشد و این جوشش ماشین را به حرکت در بیاورد. عاملْ باید درونی باشد نه بیرونی.ان وقت هیچگاه این ماشین توقف نمی‌کند.

۴) بعضی از ما آدمها روحیه کاسبی داریم.دنبال این هستیم در هر موقعیت و در هر اجتماعی و با هر اتفاقی کاسبی خودمان را بکنیم و برویم. این یکی از آفت‌های جامعه امروز است.

۵) ما با پتو گرم می‌شویم و آزاد نویسی همان پتوی نوشتن است.

۶) با یک شمع چنان امید در من زنده شد که این شمع فقط خانه را روشن نکرد بلکه تمام ذهنیت من را روشن کرد. تمام وجودم را روشن کرد. من تازه فهمیدم که اگر ذهنی روشن داشته باشم حتی در تاریکی هم روشن هستم.

۷) وقتی در نوشتن به مشکل بر می‌خورم یا مطلبی را درست از تنور در نمی‌آورم باید آن را در آزاد نویسی بیابم. آن مطلب در آزاد نویسی در ذهنم رو می‌افتد و می‌توانم آن را بگیرم.

۸) گل آزاد نویسی در صفحه سوم است. ذهن و دست گرم شده آمد و به کمترین فاصله رسیده اند و حالا در صفحه سوم می‌توانی کولاک کنی.

۹) با هر جمله نوشتن و یا با هر صفحه نوشتن یکی از یخ‌های فکری ما آب می‌شود.

۱۰) در نوشتن بارقه‌های امید در ما زنده می‌شود.

بازدید : 14
يکشنبه 9 فروردين 1404 زمان : 16:31
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشتهای شخصی احمدرضارحیمی

با اینکه امروز دو هزار کلمه ام را نوشتم ولی همچنان دوست دارم بنویسم. مثل اینکه هیچ چیزی ننوشته ام و می‌خواهم تازه شروع کنم. آتش طمع وقتی در وجود کسی زبانه بکشد آنرا می‌سوزاند، چشمانش را کور می‌کند و هیچ چیز دیگری را نمی‌بیند. فقط خودش را می‌بیند و مقصودش را. انگار طمع به نوشتن داستان دیگری دارد هرچقدر طمع بورزی گشایش بیشتری، ایده بیشتری، لذت بیشتری نصیبت می‌شود.

امروز در آزاد نویسی ام این جملات را نوشتم:

۱) فونداسیون نوشتن همان ساده نویسی است.

۲) آزاد نویسی موتور محرک نوشتن است.

۳) نوشتن را من به عنوان یک فریضه دنبال می‌کنم.فریضه‌‌‌ای که اگر به خوبی انجام شود می‌تواند یک جامعه را تکان دهد و نجات دهد. تا این حد به نوشتن اعتقاد دارم ولی اینکه فهم داشته باشیم چی بنویسیم و برای کی بنویسیم این بنظرم اگر از خود نوشتن مهمتر نباشد، کمتر نیست.

۴)امروز هنر روایت از هرچیزی واجب‌تر است. اگر پنج اولویت کار فرهنگی را به من بگویند لیست کن، هنر روایت را اول می‌نویسم. ما به شدت در روایت عقب هستیم. اولین روایت‌ها از رسانه‌های خارجی بیان می‌شود و ما را در موقعیت انفعال قرار می‌دهد. روایت در موقعیت انفعال به درد لای جرز دیوار می‌خورد.

۵) خواستن در نوشتن یعنی بی وقفه نوشتن، برای نوشتن کلاس نگذاشتن، برای نوشتن بازی در نیاوردن.

6) نوشتن برای ما می‌تواند یک اتمام حجت باشد اتمام حجت برای اینکه می‌تونستی ولی نکردی، می‌خواستی ولی نخواستی باید می‌آمدی ولی نیامدی. توانستن در نوشتن یعنی ارتقا شخصیت، خواستن یعنی امید در دل همیشه روشن باشد و آمدن یعنی اینکه بتوانی موثر باشی.

7) من معتقدم به نوشتن نباید نگاه مُسکن داشت. بسیاری معتقدند که بنویسیم تا ارام بشویم بنویسیم تا از افکار منفی رهایی یابیم. این نگاه مسکنی است به نوشتن. ولی می‌توان نگاه ما به نوشتن یک نگاه پیش برنده باشد، یک نگاه تهاجمی‌باشد، یک نگاه محرک باشد اصلا می‌نویسیم تا همیشه ذهنی فعال و پویا داشته باشیم تا حتی برای یکبار هم افسردگی و افکار منفی به سراغمان نیاید، این یک نگاه مترقی به عرصه نوشتن است.

بازدید : 15
پنجشنبه 6 فروردين 1404 زمان : 16:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشتهای شخصی احمدرضارحیمی

در آزاد نویسی امروز این جملات را نوشتم :

در عرصه نوشتن و نویسندگی هیچ وقت به مقصد نمی‌رسی چرا چون حدیقفی ندارد و تا آخرین لحظه عمر محکوم به رشد و پیشرفت هستی و نباید در هیچ زمانی احساس رضایت کنی

باید با نوشتن جامعه را ساخت و با نوشتن است که جامعه ساخته می‌شود. با مطالعه است که جامعه ساخته می‌شود نه با هرزه گردی، هرزه دیدن و هرزه خواندن اینها مضر جامعه است و رشد و شکوفایی جامعه با خواندن و نوشتن است.

همیشه می‌توان جسور بود و حرف خود را زد در این صورت باید انسان حر باشد آزاد باشد اگر بدهکار کسی بود نمی‌تواند این حریت را بدست بیاورد و لذا همیشه حرفش را می‌خورد و یا خوخوری می‌کند.

غفلت در نوشتن یعنی مرگ، غفلت در نوشتن یعنی روزمرگی، غفلت در نوشتن یعنی بی هوا زیستن.

اینستاگرام و همه را کنار گذاشتم خیلی خوب کاری کردم و باید زودتر این کار را می‌کردم چرا چون واقعاً وقت گیر است و وقتم را از نفس می‌انداخت.

با نوشتن است که انسان ماندگار می‌شود.

کند نویسی همیشه نشانه دقیق نویسی نیست و همینطور تند نویسی نشانه بی دقتی نیست. اصلا این تند نویسی خودش نوعی تمرکز است و تمرکز را در آزاد نویسی می‌توان افزایش داد.

رشد حلزونی خصیصه نویسندگی است. حلزون آرام آرام حرکت می‌کند و نوشتن هم جز با حروف و در پی آن کلمه ایجاد می‌شود. و در پی آن جمله و در پی آن داستان و در پی آن رمان. پس همین رشد در نویسندگی در حروف نهفته است آرام آرام رشد اتفاق می‌افتد.

بازدید : 14
پنجشنبه 6 فروردين 1404 زمان : 16:31
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یادداشتهای شخصی احمدرضارحیمی

قسمتی از یادداشت امروز

بهار/روز پنجم

سه شنبه ۱۴۰۴/۰۱/۰۵

۳:۲۰) بالاخره فرصت فراهم شد دیشب و دقایق اولیه امروز توانستم دو مکالمه از ایده« الو، سلام» را بنویسم. البته مکالمه دوم را به بن بست خوردم. رفتم خوابیدم. خوابم نمی‌برد. فکر کردم به مکالمه و در ذهنم کاملش کردم. این برای چندمین بار است وقتی که در نوشته‌هایم به بن بست می‌رسم و هیچ جور نمی‌توانم ادامه بدهم، به خودم سخت نمی‌گیرم، می‌روم می‌خوابم. انگار افکارم در چهارچوب کاغذ قفل شده وقتی که می‌روم می‌خوابم آزاد می‌شوند و به آنجایی که می‌خواهم من را می‌رسانند. بعد از تکمیل متن تازه به این فکر کردم که اصلا این چه ایده مسخره‌‌‌ای است. چرا باید اینها را بنویسم. چقدر این مکالمه‌ها قدرت مانور دارند که من بخواهم وقت بگذارم برایش. بعد جواب خودم را دادم. اول اینکه فعلا در این مقطع من باید به دنبال هر بهانه‌‌‌ای برای نوشتن باشم. حتی مسخره تر از الو سلام. باید من فقط بنویسم. همین. بعد اینکه چرا کمالگرایی؟! حتما باید ایده‌‌‌ای به ذهنم برسد که یک کار منحصر به فرد باشد. نه چنین چیزی اتفاق می‌افتد نه اگر ایده‌‌‌ای به ذهنم برسد در توان من هست فعلا. بعد من سعی دارم هر مکالمه یک پیامی‌را به همراه داشته باشد. این پیام هرچند که تکراری باشد خودش به عنوان یک تذکر است و انسان همیشه نیاز به تذکر و یادآوری دارد. دلیل چهارم اینکه این خودش یک سبک است. اینکه در یک مکالمه تو محدود هستی نسبت به داستان کوتاه و باید در این محدودیت خود ساخته یک مکالمه‌‌‌ای را شکل بدهی با خصوصیاتی که خود مدنظر داری. به نظرم همه اینها دلایل خوبی است که این کار را ادامه بدهم و ببینم به چند مکالمه می‌توانم برسم. البته اولین دلیل بهترین دلیل است.

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 500
  • بازدید کننده امروز : 457
  • باردید دیروز : 6
  • بازدید کننده دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 597
  • بازدید ماه : 740
  • بازدید سال : 5475
  • بازدید کلی : 34989
  • کدهای اختصاصی