گاهی وقتها باید دگم بود. البته دگم در ارزشها. واضح تر بگویم اینکه در ارزشها به گونهای ثابت قدم باشی که برخی تحلیلهای به ظاهر درست نتواند در تو تردید ایجاد کند. بیشتر از این توضیح ندهم. امان از وقتی که زیاد میدانیم امان از وقتی که ادعای زیادی دانستن داریم و امان از وقتی که توهم دانستن داریم.
آزادنویسیهای امروز من:
1) من در سنگر نوشتن میمانم تا اگر یک لحظه جملهای ناب به ذهنم خطور کرد در کمینش بنشینم و آن را از ذهن پرتلاطم خودم صید کنم.
2) نوشتن مثل درختی که از ریشه تغذیه میکند باید ریشه در فضایل اخلاقی داشته باشد تا جمله جمله آن میوه دهد.
3)رشد و ترقی در نوشتن بی سر و صداست یعنی خودت هم متوجه نمیشوی برای همین خیلیها نمیتوانند آن را درک کنند و از نوشتن دلسرد میشوند و بدبختی آنها همین است نمیفهمند در حالیکه در مسیر رشد و کمال هستند.
4) یادداشت نویسی روزانه یعنی خودافشایی. یعنی تمام کارهایت را ویترین کلمات و جملات بگذاری و مردم از طریق جملات تو را ببینند. ولی میتوان یادداشت را طوری نوشت که خودافشایی نباشد و آن اگر تبدیل به یک جستار شود. در جستار دوز خودافشایی خیلی پایین میاید.
5) نوشتن یک ارزش است. نوشتن یک فضیلت است.
6) از وقتی که روزانه نویسی میکنم انگار یک گوهری به من داده اند که وظیفه دارم از آن محافظت کنم و شرط محافظت از آن هم روزانه نویسی است.
7) دوست دارم معتکف نوشتن شوم. یعنی روزی چهر ساعت، پنج ساعت، یک روز یا یک هفته در اتاق را ببندم و فقط بنویسم. با آرامش. هیچ کس مزاحمم نشود حتی قضای حاجت.
8) وقتی آن چیزی را بنویسی که مورد رضای پروردگار باشد این نوشتن میشود عبادت. نوشتن در راستای رضای پروردگار نوعی عبادت است.