سال گذشته رمان باده کهناز اسماعیل فصیح را خواندم. چند خطی در مورد آن در یادداشت روز 1402/10/18 نوشتم که در اینجا منتشر میکنم.
۱۱:۵۵(دیشب رمان باده کهنتمام شد. کتاب متنش روان بود و به وضوح مشخص بود که بیست سی سال پیش نوشته شده است. انتقادی که خودم در حین خواندن داشتم این بود که دیالوگها تصنعی بودند. دکتر آدمیت را آن طور معرفی کرده و حالا با یک زن ازدواج موقت کرده و همه گفتگوها در مورد عرفان و خدا باشد. به پایان که رسیدم هم فهمیدم کمال پری روح بوده و چندسال پیش شهید شده. اصلا چرا باید برای دکتری که بی دین است و عقل گرا چنین اتفاقی بوجود بیاید و در عرض دو هفته ایشان روزه گیر شود. آن هم یک هفته زودتر پیشواز ماه رمضان برود. بنظرم داستان دقیق نبود. البته برای دست گرمیهم بد نبود.