ا مروز به لطف نخوابیدن یک روز رضایت بخش برایم بود. دو هزار کلمه نوشتم. خیلی با حال بود. از آزاد نویسی به یادداشت نویسی و از یادداشت نویسی به رونویسی و دوباره به یادداشت نویسی.
در آزاد نویسی امروزم این جملات را نوشتم:
1) نوشتن پنجرهای است که وقتی به سویت باز شد میتوانی خودت را از حرفهای دیگران نجات بدهی.
2) نوشتن تنها پنجرهای است که اگر خودت را بیرون بیندازی سقوط نمیکنی صعود میکنی!
3) من هم مثل بقیه نویسندگان باید کلمات مثل تیله توی دستم قِل بخورد روی صفحه کاغذ بنشیند.
4)نمیخواهم آزاد نویسی را مهندسی کنم نباید از قبل فکر کنم که چه میخواهم بنویسم. باید همان لحظه که قلم برمیدارم، قلم روی کاغذ بلغزد. از فکر کردن تا نوشتن باید در کسری از ثانیه اتفاق بیفتد.
5) آزاد نویسی برای فی البداهه گویی بنظرم خیلی خوب است. یک ورزش فی البداهه گویی است.
6) اگر احساس میکنی کوچه نوشتنت تنگ و باریک است باید با لودر آزاد نویسی آن را عریض کنی.