قسمتی از یادداشت روزانه
زمستان/روز چهل و ششم
سه شنبه ۱۴۰۳/۱۱/۱۶
۸:۵۴) گوشی دستم است همینطور به ساعتی که نوشتم خیره شده ام. میدانم چه میخواهم بنویسم ولی نمیخواهم بنویسم. بی خیال. گاهی وقتها باید عمدا ندید،گاهی وقتها باید گوشَت را کر کنی و گاهی وقتها هم باید خودت را به نفهمیبزنی. این طوری خیلی راحت میشوی. بهتر خودت را مدیریت میکنی و راحت تر زندگی میکنی.
دیروز به جز چند خط نتوانستم بیشتر بنویسم. باید امروز جبران کنم. باید با نوشتن زیست و با نوشتن گذران عمر و زندگی کرد.